نقش خلاقیت و نوآوری در کارآفرینی

creativity-&-innovation-in-entrepreneurship
مقالات کارآفرینی و استارتاپی

نقش خلاقیت و نوآوری در کارآفرینی

نوآوری از اعمال کلیدی در فرآیند کارآفرینی به شمار می‌رود. اکثر پژوهشگران و مؤلفان در زمینه کارآفرینی با  «دراکر» در خصوص مفهوم نوآوری هم‌عقیده هستند. نوآوری ابزاری است که کارآفرین به‌وسیله منابع ثروت‌زایی جدید ایجاد می‌کند تا منابع موجود را غنا بخشد و پتانسیل آن‌ها را برای تولید ثروت، فزونی دهد.نوآوری فرآیندی است که کارآفرینان ازطریق آن، فرصت‌ها را به ایده‌های قابل‌عرضه به بازار تبدیل می‌کنند. به کمک این ابزار است که آن‌ها به تغییرات شتاب می‌بخشند.

کارآفرینان ایده‌های خلاق را با فرصت‌های بازار ترکیب کرده و با فعالیت مستمر و پیگیر به یک فرصت کارآفرینانه تبدیل می‌کنند، همچنین با راه‌اندازی کسب‌وکار، به آن‌ها عینیت می‌بخشند.شومپیتر عقیده داشت: افرادی در بین آحاد جامعه با خطرپذیری اقدام به نوآوری می‌کنند و با نوآوری آن‌ها، فرآیند تخریب خلاق در درون نظام اقتصادی کامل شده و به‌این‌ترتیب رشد و توسعه اقتصادی در این نظام امکان‌پذیر می‌شود.

مطالعه بیشتر: کارآفرینی چیست؟ به چه کسی کارآفرین می‌گوییم؟

پیتر دراکر می‌گوید: «وجود نوآوری در کارآفرینی به‌قدری ضروری است که می‌توان ادعا نمود، بدون نوآوری، کارآفرین بودن امکانپذیر نیست و خلاقیت نیز بدون نوآوری نتیجه‌ای دربرندارد».

سازمان‌ها و شرکت‌ها در برهه‌ای از زمان که تحت عناوین مختلف ازجمله «عصر دانش»، «عصر فراصنعتی»، «عصر سرعت»، «عصر کارآفرینی» و بالاخره «عصر خلاقیت و نوآوری» مطرح‌شده است، خود را در جهت مدیریت تغییرات شتابان و دگرگونی‌های ژرف جهانی آماده می‌سازند.امروزه خلاقیت و نوآوری لازمه بقاء و ارتقاء موقعیت سازمان‌ها هست. در این مقطع حساس، جدالی برای احراز برتری‌های صنعتی علمی و فنی شروع‌شده است و سازمان‌ها و مؤسسات آینده‌نگر به مصاف این تحولات گسترده و فراگیر و جستجوی روش‌های نوین رفته‌اند.

اکنون سرعت تغییر و تحولات فراتر از حد تصور است؛ به‌گونه‌ای که خلاقیت و نوآوری ازجمله عوامل مهم بقای سازمان هستند و نوآوری مهم‌ترین منبع مزیت رقابتی محسوب می‌شود. در چنین شرایطی، سازمان‌ها به شرطی می‌توانند موفق باشند که از نیروی انسانی خلاق و نوآور و مهم‌تر از آن، از مدیرانی برخوردار باشند که بتوانند فضای خلاق و نوآور را در سازمان ایجاد کنند.

در میان بسیاری از افراد این باور غلط وجود دارد که فقط نوابغ می‌توانند از خلاقیت برخوردار باشند، همچنین اکثر مردم می‌پندارند که خلاقیت امری است مادرزادی، یا تنها افراد بااستعداد و هوشمند قادر به ارائه ایده‌های خلاقانه‌اند، درحالی‌که خلاقیت یک استعداد اسرارآمیز و کمیاب برای یک عده معدود برگزیده نیست. خلاقیت شیوه‌ای متمایز از نگاه کردن به جهان است که اغلب اوقات، غیرمنطقی به نظر می‌رسد.

خلاقیت به‌طور عام به معنی توانایی ترکیب اندیشه‌ها به شیوه‌ای منحصربه‌فرد یا ایجاد ارتباطی غیرمعمول بین اندیشه‌هاست. سازمانی که مشوق نوآوری است دیدگاه‌های ناشناخته یا راه‌حل‌های منحصر‌به‌فرد برای حل مسائل را ارتقا می‌دهد. نوآوری فرایند کسب اندیشه‌ای خلاق و تبدیل آن به محصول و خدمت و یا یک روش عملیاتی سودمند است.

بعضی افراد بر این باورند که خلاقیت ذاتی است، برخی دیگر معتقدند هر فردی از طریق آموزش می‌تواند خلاق شود. در دیدگاه دوم خلاقیت را می‌توان فرآیندی چهار مرحله‌ای متشکل از ادراک، پرورش، الهام و نوآوری درنظر گرفت. ادراک یعنی نحوه مشاهده رخدادها و خلاق بودن یعنی مشاهده رخدادها از زاویه‌ای منحصربه‌فرد.

به‌عنوان مثال یک کارمند ممکن است راه‌حل‌های یک مسئله را طوری ببیند که دیگران نمی‌توانند ببینند. به‌هرحال رفتن از ادراک به سمت حقیقت فوراً اتفاق نمی‌افتد. در عوض اندیشه‌ها از فرآیند پرورش می‌گذرند. گاهی‌اوقات کارکنان نیاز دارند که در مورد اندیشه‌های خود تعمق کنند. این به معنای فعالیت نکردن نیست بلکه در این مرحله کارکنان باید داده‌های انبوهی را که ذخیره، بازیابی، مطالعه و دوباره شکل‌دهی کرده‌اند درنهایت در قالبی جدید قرار دهند. گذر سالیان متمادی برای طی این مرحله امری طبیعی است.

در فرآیند خلاقیت الهام آن لحظه‌ای است که تمامی تلاش‌های قبلی شما به‌طور موفقیت‌آمیز به ثمر می‌رسند. گرچه الهام به شعف می‌انجامد اما کار خلاقیت تمام نشده است. خلاقیت نیاز به تلاشی نوآور دارد. نوآوری یعنی جذب آن الهام و تبدیلش به تولیدی سودمندد، خدمت یا روش انجام کاری.

این گفته را به ادیسون نسبت می‌دهند که «خلاقیت و نبوغ یعنی یک درصد الهام و انگیزه و ۹۹ درصد عرق ریختن»؛ به عبارتی ۹۹ درصد نوآوری را آزمودن، ارزشیابی کردن و باز آزمودن چیزهایی تشکیل می‌دهد که ازطریق الهام و انگیزه دریافت شده است. معمولاً در این مرحله است که یک فرد دیگران را بیشتر مطلع و درگیر آن چیزی می‌کند که روی آن کارکرده است.

بر اساس پژوهش‌های گسترده، با توجه به متغیرهای ساختاری می‌توان در این رابطه به سه گزاره اشاره کرد: اول این‌که ساختارهای مکانیکی اثری مثبت بر نوآوری دارند زیرا که تخصص کاری آن‌ها پایین‌تر است، قوانین کمتری دارند و عدم تمرکز در آن‌ها بیشتر از ساختارهای مکانیستی است.

همچنین انعطاف‌پذیری، قدرت انطباق و بارور کردن را که پذیرش نوآوری‌ها را آسان‌تر می‌کند بیشتر می‌کنند. دوم این‌که دسترسی آسان به منابع فراوان عامل کلیدی نوآوری است. فراوانی منابع به مدیران این امکان را می‌دهد که بتوانند برای نوآوری هزینه کنند و شکست‌ها را بپذیرند. درنهایت ارتباط بین واحدها با تسریع درکنش متقابل خطوط سازمانی به شکستن سدهای احتمالی در برابر نوآوری مدد می‌رساند. البته هیچ‌یک از این سه متغیر نمی‌تواند وجود داشته باشد مگر این‌که مدیران ارشد به این سه عامل متعهد باشند.

فرآیند خلاقیت

فرآیند خلاقیت چهار  مرحله دارد:

مرحله اول: گردآوری دانش و اطلاعات

در پس خلاقیت‌های موفق، غالباً تحقیق و جمع‌آوری اطلاعات وجود دارد. این تحقیقات معمولاً شامل مطالعات گسترده، مکالمه با افراد دیگر در خصوص کار، حضور در همایش‌ها و کارگاه‌های حرفه‌ای و جذب کلی اطلاعات مرتبط با مشکل یا مسئله موردنظر است. برای انجام پژوهشی خلاقانه، افراد به چند شکل اقدام به جمع‌آوری دانش و اطلاعات می‌کنند که عبارت‌اند از:

  • مطالعه در حوزه‌های گوناگون؛
  •  پیوستن به گروه‌ها و اتحادیه‌های حرفه‌ای
  •  حضور در همایش‌ها و سمینارهای حرفه‌ای؛
  •  سفر به اماکن جدید؛
  •  صحبت با افراد درباره موضوع موردنظر؛
  •  بررسی مجلات، روزنامه‌ها، ژورنال‌ها برای مطالعه مقالات مرتبط با موضوع؛
  •  پی‌ریزی یک کتابخانه عمومی برای رجوع به آن در آینده؛
  •  همراه‌داشتن یک دفترچه کوچک و ثبت اطلاعات مفید؛
  •  صرف وقت برای اقناع کنجکاوی‌های طبیعی.

مرحله دوم: فرآیند پرورش افراد خلاق

این فرآیند زمانی رخ می‌دهد که ضمیر ناخودآگاه  صرف تأمل در مورد مقادیر متنابهی از اطلاعات می‌شود. در فرآیند پرورش غالباً افراد درگیر فعالیت‌هایی کاملاً نامرتبط با موضوع یا مسئله هستند. برخی از سودمندترین مراحل در القای پرورش عبارتنداز:

  • اشتغال به کاری روتین و بی‌نیاز از فعالیت ذهنی؛
  • تمرین منظم؛
  • بازی (ورزش، فکری، معما)؛
  • اندیشیدن به پروژه یا مسئله قبل از خواب؛
  • تمرکز اعصاب و خودهیپنوتیزمی؛
  • لمیدن و استراحت کردن در فواصل منظم.

مرحله سوم: تجربه ایده

این مرحله از فرآیند خلاقیت غالباً مهیج‌تر از سایر مراحل است. در این مرحله ایده‌ها یا راهکارهایی که فرد در جستجوی آن است کشف می‌شود. این مرحله که گاه «فاکتور یورکا» نامیده می‌شود، همان مرحله‌ای است که افراد عادی به‌غلط آن را تنها مؤلفه خلاقیت درنظر می‌گیرند.

مرحله چهارم: ارزیابی و پیاده‌سازی

مرحله ارزیابی و پیاده‌سازی، دشوارترین مرحله فرآیند خلاقیت است و نیاز به‌جرئت، انضباط و سخت‌کوشی فراوان دارد. کارآفرینان موفق می‌توانند ایده‌هایی را شناسایی کنند که عملی هستند و امکان پیاده‌سازی آن‌ها را دارند. مهم‌تر اینکه، وقتی با موانع موقتی روبرو می‌شوند، متوقف نمی‌شوند. در برخی موارد، کارآفرینان ایده را در جهتی کاملاً متفاوت به کار می‌برند یا هنگامی‌که سعی در پیاده‌سازی ایده اول دارند، ایده‌های جدید و کاربردی‌تری کشف می‌کنند. بخش مهم دیگری از این مرحله پردازش ایده‌ها و دادن شکل نهایی به آن‌ها است. برخی از مهم‌ترین پیشنهادات برای اجرای این مرحله عبارت‌اند از:

  •  افزایش سطح از طریق ورزش، رژیم غذایی و استراحت مناسب؛
  • آموختن مباحث مربوط به فرآیند طرح‌ریزی کسب‌وکار؛
  •  آزمودن ایده‌ها با افراد مطلع؛
  •  توجه به ایده‌ها و احساسات هوشمندانه؛
  •   آموختن مباحث مربوط به فروش محصولات؛
  •   فراگیری مطالب در خصوص سیاست‌گذاری‌های سازمانی؛
  •  اندرز گرفتن از دیگران؛
  •   نگاه کردن به مشکلات به‌مثابه نوعی مبارزه به هنگام پیاده‌سازی ایده‌ها.

مطالعه بیشتر: تکنیک‌های توسعه خلاقیت

فرآیند نوآوری

کارآفرینان خلاقیت و نوآوری را ازطریق یک فرآیند ساختاریافته و منظم به نیازها و فرصت‌های بازار پیوند می‌دهند؛ به‌عبارت‌دیگر، با به‌کارگیری استراتژی‌های متمرکز برای یک ایده نوآورانه سعی می‌کنند یک محصول با خدمات‌دهی جدید ایجاد کنند که هدفی جز رضایت مشتریان ندارد و درنهایت به سوددهی می‌رسند.

کارآفرینان ایده‌های خلاق را با فرصت‌های بازار ترکیب کرده، با فعالیت مستمر و پیگیر به یک فرصت کارآفرینانه تبدیل می‌کنند و با راه‌اندازی کسب‌وکار به آن‌ها عینیت می‌بخشند.

تعابیر مختلفی برای نوآوری وجود دارد ازجمله:

نوآوری، تبدیل خلاقیت (ایده نو) به عمل و یا نتیجه (سود) است (آلبرشیت)؛ یا نوآوری، فرآیند فزاینده خلاق و تبدیل آن به محصول، خدمات و روش‌های جدید عملیات است (رابینز).

اکثر نوآوران موفق، ساده و دارای حواس متمرکزند. آن‌ها در جهت کاربرد مشخص، واضح و با طراحی دقیق گام برمی‌دارند. در این روند، آن‌ها مشتریان جدید و بازارهای جدیدی می‌آفرینند. گذشته از همه، نوآوری غالباً شامل کار بیشتر می‌شود تا نبوغ. همان‌طور که زمانی توماس ادیسون گفته بود: «نبوغ یعنی یک ۱ درصد الهام و ۹۹ درصد عرق ریختن» به‌علاوه، به‌ندرت پیش می‌آید که نوآوران در بیش از یک زمینه کار کنند. ادیسون هم فقط در زمینه الکتریسیته کار می‌کرد.

انواع نوآوری

چهار نوع اصلی نوآوری وجود دارد: «نوآوری محصول یا خدمات»، «نوآوری فرآیند»، «نوآوری بازاریابی» و «نوآوری مدیریت».

۱- نوآوری محصول یا خدمات، به محصولات یا خدمات جدید یا ارتقاء محصولات یا خدمات پیشین منجر می‌شود.

۲- نوآوری فرآیند، به فرآیندهای بهبودیافته در سازمان (به‌عنوان‌مثال در بخش‌های عملیات، مدیریت منابع انسانی، یا امور مالی) منتج می‌شود. تأکید این نوآوری بر بهبود اثربخشی و کارایی است.

٣- نوآوری بازاریابی، به کارکردهای بازاریابی، تبلیغ، قیمت‌گذاری و توزیع و نیز کارکردهای محصول مانند بسته‌بندی یا تبلیغات (به‌غیراز توسعه محصول) مربوط می‌شود.

۴- نوآوری مدیریت، شیوه مدیریت سازمان را بهبود می‌بخشد.

بررسی سازمان‌های موفق حاکی از آن است که این سازمان‌ها در مقایسه با سازمان‌های کمتر موفق، محصولات و ایده‌های جدید بیشتری را طراحی می‌کنند، از منابع خود به‌صورت کارآمدتر و مؤثرتر بهره می‌برند، خلاقانه‌تر محصولات خود را تبلیغ و برای فروش عرضه می‌کنند و از مدیریت اثربخش‌تری برخوردارند.

مطالعه بیشتر: تفاوت مدیریت و رهبری چیست؟

دیدگاه خود را اینجا قرار دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *