شخصیت برند و نقش آن در جذب مصرفکننده
۱۴۰۰/۰۳/۱۷ ۱۴۰۰-۰۳-۱۹ ۷:۱۵شخصیت برند و نقش آن در جذب مصرفکننده
شخصیت برند و نقش آن در جذب مصرفکننده
با یک شخصیت برند خاص، مصرفکنندگان جذب برند خواهند شد و ترجیح و تمایل آنها به برند در آینده توسعه خواهد یافت؛ بهعلاوه، شرکتها میتوانند رابطۀ خوب خود با مشتریان را حفظ کنند.
طی سالهای اخیر، شخصیت برند، استراتژی مهمی بود که در کسبوکارها مطرح شد. میتوان از شخصیت، برای تجزیهوتحلیل واکنشهای مصرفکنندگان به محصولات یا برندها استفاده کرد. به همین دلیل کسبوکارها میتوانند از طریق ایجاد شخصیت برند متمایز با مشتریان ارتباط برقرار کنند و به موفقیت دست یابند.
همخوانی و تجانس بین ویژگیهای شخصیتی مصرفکننده و برند در فرآیند خرید، بر نگرش آنها تأثیر میگذارد و حتی میتواند آن را بهبود بخشد . مصرفکنندگان به ابعاد شخصیت برند بهعنوان ارزش افزوده برند مینگرند و شخصیت برند به ایجاد یک تصویر پایدار از برند در ذهن مشتری منجر میشود که این امر بر رفتار مشتریان و نگرش آنها در خصوص برند سازمان تأثیر میگذارد.
ایجاد یک شخصیت برند متمایز میتواند به افزایش ارزش برند منجر گردد. مصرفکنندگان با ویژگیهای شخصیتی مختلف، ادراکات متفاوتی نسبت به شخصیت برندها دارند و یک برند موفق نیازمند ایجاد یک شخصیت برند مجزاست. شخصیت برند، نه تنها نقش مهمی بازی میکند، بلکه تأثیر عمیقی بر عملکرد سازمان دارد.
مطالعه بیشتر: تحلیل رفتار مصرفکننده
ویژگیهای شخصیتی برند ارزشهای احساسی ایجاد میکنند که میتواند به اولویتهای برند مصرفکنندگان کمک کنند اما مصرفکنندگان اغلب تمایل به استفاده از برندهایی با شخصیت قوی دارند تا بتوانند با آن رابطه برقرار نموده و شخصیت خود را به نمایش بگذارند .
با یک شخصیت برند خاص، مصرفکنندگان به برند جذب خواهند شد و ترجیح و تمایل آنها به برند در آینده توسعه خواهد یافت. بهعلاوه، شرکتها میتوانند رابطۀ خوب را با مشتریان حفظ کنند. بهطورکلی، شخصیت برند از سه منبع نشأت میگیرد:
- وابستگی مشتریان به برند
- تصویری که شرکت یا سازمان تلاش دارد از خود در اذهان ایجاد کند.
- ویژگیهای محصول.
اگر با نگاهی ژرف به این سه منبع نگریسته شود، درک این نکته دشوار نخواهد بود که این سه منبع بهنوعی شکلدهندۀ آگاهی مشتریان از برند است و تمامی این تلاشها در جهت حفظ ارتباط مستمر مشتری با بنگاه و برند است. گفتنی است که آگاهی از برند و وفاداری به برند هر دو از زیرشاخههای ارزش ویژۀ برند هستند.
تعبیر «برندها شبیه انسانها هستند» اصطلاحی رایج در ادبیات بازاریابی است. در پی این قیاس اینگونه برداشت میشود که شباهت برندها به انسانها تنها در نمای بیرونی و تصویرشان نیست؛ بلکه از لحاظ خصوصیات منحصربهفردشان نیز به هم شبیه هستند.
از طرفی مصرفکنندگان اغلب با اعطای ویژگیهای شخصیتی به برند برای آنها جنبهها انسانی قائل میشوند و بازاریابان اغلب این ادراکات را با جایگاهیابی برند ایجاد یا تقویت میکنند. ویژگی شخصیتی برند معانی نمادین یا ارزشهای احساسی فراهم میکند که میتوانند به اولویتهای برند مصرفکنندگان کمک کنند، اما مصرفکنندگان اغلب تمایل به استفاده از برندهایی با شخصیت قوی دارند تا بتوانند با آن رابطه برقرار کنند و شخصیت خود را به نمایش بگذارند.
دو حقیقت متفاوت شخصیت برند را توصیف میکند: یکی به عنوان ورودی، یعنی آنچه که ما میخواهیم مصرفکنندگان فکر و احساس کنند و دیگری بهعنوان خروجی، یعنی آنچه که مصرفکنندگان واقعاً به آن فکر کرده و آن را احساس میکنند.
برای تعیین شخصیت، بهطور گستردهای از مدل پنج بعدی کاستا و مککری استفاده میگردد که عبارتاستاز:
۱- روان رنجوری- ثبات احساسی: این بعد به توانایی فرد در تحمل محرکهای استرس و عوامل تنشزا اشاره دارد. افراد دارای ثبات احساسی ایمن، دارای اعتمادبهنفس، استوار و آرام هستند. واژگانی چون عصبی، پرتنش، بسیار حساس، دمدمی، عاطفی و آتشین مزاج صفاتی هستند که برای توصیف این بعد شخصیتی بهکار برده میشوند.
۲- برونگرایی: این بعد به راحت بودن فرد در روابط دلالت دارد. افراد برونگرا اجتماعی، خوشمشرب و قاطع هستند.
۳- گشودگی – استقبال از تجربه: این بعد به علاقه و شیفتگی فرد به پدیدهها و تجربیات جدید دلالت دارد. چنین افرادی خلاق، کنجکاو و حساسند.
۴- سازگاری: این بعد دلالت بر احترام به دیگران دارد. افراد سازگار دارای روحیه همکاری، صمیمی و قابلاعتماد هستند.
۵- وظیفه شناسی: این بعد به قابل اعتماد بودن افراد دلالت دارد. افراد باوجدان مسئولیتپذیر، پایدار، ساختاریافته و قابلاطمینان هستند.
هویت برند
هویت برند نیز همان جوهره برند است. مهمترین و منحصربهفردترین خصوصیات برند، در هویت برند نمایان میشود هویت برند، تعیینکننده فردیت، آرمانها و اهداف، ارزشها و علائم شناسایس برند است. بخشس از هویت برند در جلوههای ظاهری آن، نظیر رنگ و طرح برند، نمود پیدا میکند. گرچه تعیین هویت بصری و ظاهری برند، یک گام ضروری و اولیه به شمار میآید، ولی تمام ابعاد هویت را پوشش نمیدهد.
جوهره اصلی برند آن چیزی است که قرار است در آینده ترسیم شده و در ذهن مشتری نقش بندد. ظاهر آراسته و آنچه که به چشم میآید، بیان هویت یک برند است. انتخاب نماد، مستلزم تعریف روشنی از معنایی برند است. یک برند برای آنکه قدرتمند باشد، وظیفه دارد نسبت به هویت خود وفادار بماند. برای هویت برند ابعاد مختلفی در نظر گرفته شده است که عبارتند از:
- اجزای ظاهری و گرافیکی برند
- شخصیت برند
- ارتباط برند با مخاطبین
- فرهنگ
- کیفیت و سایر عوامل
برندها قادرند طبقات اجتماعی مثبت، جذاب و معناداری را به نمایش بگذارند که مشتریان تمایل دارند هویت خود را با آنها بشناسانند. همچنین آنها حامل معانی نمادین بسیاری هستند، لذا میتوانند به مشتریان در دستیابی به اهداف اساسی هویتیشان کمک کنند.
محبوبیت برند
محبوبیت برند عبارت است از میزان علاقهای که مصرفکننده نسبت به محصولات یک برند در قیاس با دیگر رقبا بروز میدهد. بر اساس مطالعات صورت گرفته، ثابت شده است که هر آنچه یک برند در بلندمدت از محبوبیت بالاتری برخوردار باشد، سود بیشتری نیز عاید ذینفعان آن خواهد شد.
مطالعه رﻓﺘﺎر و واکنشﻫﺎی ﻣﺼﺮفﻛﻨﻨﺪه، ﻓﺮآﻳﻨﺪﻫﺎیی را در ﺑﺮﻣیﮔﻴﺮد ﻛﻪ در آن اﻓﺮاد ﻳﺎ ﮔﺮوهﻫﺎ از ﻛﺎﻻ، ﺧﺪﻣﺎت ﻳﺎ اﻳﺪهﻫﺎ ﺑﻪﻣﻨﻈﻮر اﻳﺠﺎد رﺿﺎﻳﺖ و ﺗأﻣﻴﻦ ﻧﻴﺎزﻫﺎ و ﺧﻮاﺳﺘﻪﻫﺎ اﺳﺘﻔﺎده میکنند ﻓﻌﺎﻟﻴﺖﻫﺎی ﻓﻴﺰﻳکی، اﺣﺴﺎسی و ذﻫﻨﻲ را ﺷﺎﻣﻞ میﺷﻮد ﻛﻪ اﻓﺮاد ﻫﻨﮕﺎم اﻧﺘﺨﺎب، ﺧﺮﻳﺪ، اﺳﺘﻔﺎده، دور اﻧﺪاﺧﺘﻦ ﻛﺎﻻ و ﺧﺪﻣﺎت درﺟﻬﺖ ارﺿﺎی ﻧﻴﺎزﻫﺎ و ﺧﻮاﺳﺘﻪﻫﺎی ﺧﻮد اﻧﺠﺎم میدﻫﻨﺪ.
در ﺧﺼﻮص ﺗﺎﺛﻴﺮ ارزش وﻳﮋه ﺑﺮﻧﺪ ﺑﺮ پاسخها و واﻛﻨﺶﻫﺎی ﻣﺼﺮفﻛﻨﻨﺪﮔﺎن، ﭼﻬﺎر ﭘﺎﺳﺦ رﻓﺘﺎری از ﺳﻮی ﻣﺼﺮفﻛﻨﻨﺪﮔﺎن در ﻧﻈﺮ ﮔﺮفته میشود:
۱- ﺗﻤﺎﻳﻞ ﺑﻪ ﭘﺮداﺧﺖ
۲- ﻗﻴﻤﺖ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺑﺮﻧﺪ
۳- اﻧﺘﺨﺎب و ﺗﺮﺟﻴﺢ ﺑﺮﻧﺪ
۴- ﻗﺼﺪ و ﺧﺮﻳﺪ ﺑﺮﻧﺪ
هرچقدر یک ﺑﺮﻧﺪ از ارزش و اﻋﺘﺒﺎر ﺑﻴﺸﺘﺮی ﻧﺰد ﻣﺼﺮفﻛﻨﻨﺪﮔﺎن ﺑﺮﺧﻮردار ﺑﺎﺷﺪ، ﺣﺴﺎﺳﻴﺖ ﻗﻴﻤتی آنها را کاهش داده، آنها را وﻓﺎدار ﻧﮕﻪ میدارد و ﺗﻤﺎﻳﻞ ﺑﻪ ﺧﺮﻳﺪ آن ﺑﺮﻧﺪ را در آنها تداوم میبخشد؛ لذا میتوان نتیجه گرفت ﻛﻪ ﺗﺮﺟﻴﺢ و اﻧﺘﺨﺎب ﺑﺮﻧﺪ، ﺑﻪﻃﻮر ﻣﺴﺘﻘﻴﻢ ﺑﺮ ﻗﺼﺪ و ﻧﻴت ﺧﺮﻳﺪ ﺗأﺛﻴﺮ میگذارد.
ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ ﻳﻚ ﺑﺮﻧﺪ ﺑﺎ ارزش ﺳﺒﺐ میﺷﻮد ﻛﻪ ﻣﺼﺮفﻛﻨﻨﺪﮔﺎن، ﮔﺴﺘﺮش و ﺗﻌﻤﻴﻢ آن را ﺑﻪ ﻣﺤﺼﻮﻻت دﻳﮕﺮ راﺣﺖﺗﺮ ﺑﭙﺬﻳﺮﻧﺪ. بنابراین در ﺷﺮاﻳطی ﺗﻮﺳﻌﻪ ﺑﺮﻧﺪ میتواﻧﺪ موجب اﻓﺰاﻳﺶ ﺳﻬﻢ ﺑﺎزار ﻣﺤﺼﻮل ﺟﺪﻳﺪ ﺷﻮد ﻛﻪ از ارزش و اﻋﺘﺒﺎر ﺑﺎﻻیی ﻧﺰد ﻣﺼﺮفکننده برخوردار باشد؛ درنتیجه مصرفکننده ﺣﺎﺿﺮ ﺑﻪ ﭘﺮداﺧﺖ ﭘﻮل ﺑﻴﺸﺘﺮی ﺑﺮای آن ﺑﺮﻧﺪ خواهد بود.
ﻳﻚ ﺑﺮﻧﺪ ﻗﻮی و ﺑﺎ ارزش میﺗﻮاﻧﺪ ﺑﺮ ﻋﻤﻠﻜﺮد ﺳﺎزﻣﺎن و دﺳﺘﻴﺎﺑی ﺑﻪ اﻫﺪاف ﺳﺎزﻣﺎﻧﻲ تأثیر ﻣﺜﺒﺖ بگذارد. آﮔﺎﻫﻲ از ﺑﺮﻧﺪ اوﻟﻴﻦ ﮔﺎم ﺑﺮای اﻳﺠﺎد ارزش وﻳﮋه ﺑﺮﻧﺪ است؛ در واﻗﻊ آﮔﺎهی از ﺑﺮﻧﺪ، ﻣﺼﺮفﻛﻨﻨﺪﮔﺎن را ﺑﻪ ﺳﻮی ﻧﮕﺮشﻫﺎیی ﭼﻮن ﺗﺪاعی ﺑﺮﻧﺪ و ﻛﻴﻔﻴﺖ درک ﺷﺪه از آن راﻫﻨﻤﺎیی میکند در ﻧﻬﺎﻳﺖ ﻣﻨﺠﺮ ﺑﻪ اﻳﺠﺎد وفاداری به برند میشود.
ﺑﺮﻧﺪﻫﺎ اﻏﻠﺐ ﺑﻪﻋﻨﻮان ﻳﻜﻲ از ارزﺷﻤﻨﺪﺗﺮﻳﻦ داراﻳﻲﻫﺎی ﻳﻚ ﺳﺎزﻣﺎن درنظر گرفته میﺷﻮﻧﺪ. ایجاد ﺑﺮﻧﺪﻫﺎی ﻗﻮی و ﺿﺮورت ﺣﻀﻮر ﻗﺪرﺗﻤﻨﺪ در ذﻫﻦ ﻣﺸﺘﺮی اوﻟﻮﻳﺖ ﺑﺴﻴﺎری از ﺳﺎزﻣﺎنﻫﺎﺳﺖ چراکه ﺑﺎور ﻋﻤﻮمی به ﺑﺮﻧﺪﻫﺎی ﻗﺪرﺗﻤﻨﺪ میتواﻧﺪ ﺑﺮ ﻣﺰﻳﺖ رﻗﺎﺑتی ﺑﻴﻔﺰاﻳﺪ.
اعتماد به برند
اعتماد نشاندهنده یک وضعیت روانشناختی است و زمانی ایجاد میشود که یک طرف به اعتبار طرف دیگر اطمینان داشته باشد. در خصوص برند، اعتماد یک متغیر کلیدی در توسعه و حفظ روابط بلندمدت مشتری با برند بهشمار میرود و بهعنوان دروازهای برای کسب موفقیت و توسعه پایدار در بازار محسوب میشود. برندهای موفق موجب افزایش اعتماد به محصولات و خدمات ناملموس میشوند و مشتریان را قادر به تجسم و شناسایی بهتر محصولات و خدمات خود میسازند.
اعتماد به برند را میتوان بهعنوان یک عامل کلیدی موفقیت در بازاریابی درنظر گرفت که یک جنبه از کیفیت ارتباطی تعیینکننده میزان درک از کیفیت خدمات را نشان میدهد.
اعتماد به برند دارای دو بعد متمایز است:
الف) قابلیت اطمینان به برند نشاندهنده مجموعهای از خصیصههای دارای شایستگی یا ماهیت فنی است و شامل توانایی و تمایل برای عمل به وعدهها و برآوردن نیازهای مصرفکننده است. انجام تعهدات برند بیانگر این است که بازار به مصرفکننده در مورد اتفاقات رضایتبخش آینده اطمینان میدهد. برند از روشهای مثبتی برای ارضای نیازهای افراد استفاده میکند. درنتیجه، نگرش مثبتی از برند در مصرفکنندگان ایجاد میشود که تصمیم به خرید مجدد را بهدنبال دارد.
ب) مقصود و اهداف برند نشاندهنده امنیت عاطفی در برخی از افراد است که شامل نسبت دادن نیات خوب به برند در رابطه با منافع و رفاه مصرفکنندگان است. این جنبه به توصیف باورهایی میپردازد که فراتر از شواهد موجود است. علیرغم شرایط دشواری که در آینده درنتیجه مصرف محصول ممکن است به وجود آید افراد احساس میکنند که عملکرد برند بر اساس مقاصد مطلوب و مثبت نسبت به رفاه و منافعشان موجب هدایت و یا ایجاد انگیزه میشود.
اعتماد به برند میتواند سبب افزایش فروش و سودآوری بیشتر از جمله سهم بازار بیشتر و تبلیغات کمتر برای فروش شود. این نتایج به مصرفکننده در درک تفاوت میان برندهای مختلف کمک میکند که بر انتخاب برند اثر میگذارد. بهعلاوه اعتماد به برند منجر به وفاداری خرید و وفاداری نگرشی میشود، برندهای مورد اعتماد، بیشتر خریداری شده و سطح بالایی از تعهد نگرشی را بهدنبال دارند.
بهعنوان نمونه، مک دونالد در ایجاد تصویری منحصربهفرد در میان مشتریان خود به عنوان یک رستوران قابل اعتماد موفق شد که غذاهای با کیفیت، خدمات خوب، نظافت، ارزش نهادن به مصرفکنندگان و آسایش آنها را فراهم نماید.
برند به دو روش به ارزش شرکت میافزاید: اولاً، مشتریان جدید را با توسعه و تمرکز آگاهی و شناخت جذب میکند، سپس به مشتریان فعلی یادآوری میکند تا درباره شرکت اندیشیده و اینکار را بهطور مطلوبی انجام دهند؛ ثانیاً، مفهوم پیشبرد رابطه با برند معنادار میشود.
برند را میتوان بهعنوان مکانیسمی جهت متعهد کردن خریدار و فروشنده در یک رابطه بلندمدت توصیف نموده و نقشی اساسی را برای آن در ایجاد این رابطه تعریف کرد. از این رو، برند میتواند بهعنوان یک ابزار تدافعی بازاریابی بهمنظور حفظ مشتریان فعلی و نیز بهعنوان یک ابزار تهاجمی بازاریابی برای جذب مشتریان جدید عمل کند.
برندهای قوی اعتماد مشتریان را نسبت به خرید ناملموس افزایش میدهند و مشتریان را قادر میسازند تا محصولات ناملموس را بهتر تجسم کرده و درک کنند. آنها ریسک ادراک شده مشتریان را در خریداری خدماتی که ارزیابی اولویت خریدشان دشوار است، کاهش میدهند. یک برند قوی اساساً وعده رضایت آتی میباشد که ترکیبی است از آنچه که شرکت درباره برند میگوید، آنچه که دیگران درباره آن میگویند و اینکه چگونه شرکت به ارائه محصولات میپردازد و همهی اینها از دیدگاه مشتری در نظر گرفته میشود.
در عصر اقتصاد مبتنی بر دانش، فعالیتهای ارزشآفرین سازمانها فقط متکی بر داراییهای مشهود آنان نیست، بلکه توانمندسازی سازمانها در بکارگیری داراییهای نامشهود، قدرت اصلی ارزشآفرینی آنها را شکل میدهد.
براساس یک تحقیق، ۸۰ درصد داراییهای شرکتهای بزرگ جهان و شرکتهای اقتصادی را داراییهای نامشهود و ارزشهای معنوی تشکیل میدهند. یکی از مهمترین داراییهای نامشهود شرکتها برندها و محتوای تجاری آنها است که شامل نام و نشانی تجاری محصولات و نام و نشان تجاری شرکت میباشد.
در بازاریابی برندها اغلب نقطه شروع، تمایز بین محصولات و خدمات ارائه شده و محصولات و خدمات در حال رقابت در بازار هستند، بهطوریکه این امر در موفقیت سازمانها نقش حیاتی دارد. امروزه برند یا نام تجاری سرمایه بسیاری از کسبوکارها محسوب میشود.
برند یک حرکت ذهنی و روحی است که میبایست در ذهن مصرفکنندگان، خریداران و کارکنان قرار گیرد. یک برند قوی به شرکت کمک میکند تا خود را در بازار متمایز سازد و بیان نماید که چرا محصولات و یا خدماتش توانایی برآوردن نیازهای مشتریان را بهصورت منحصربهفرد دارد. برندها برای محصولات مصرفی، سازمانها و حتی مردم نیز به کار میروند.
یک برند در بردانده کلیه تضمینهای سمبلیک و نمادین تولیدکننده و نیز تمام اطلاعاتی است که به شرکت، محصول و یا یک خدمت مربوط میشود. بهطور کلی میتوان برند را به سه بخش تقسیمبندی کرد:
- نشانه
- سمبل
- آرم
که همه منحصربهفرد هستند. البته هدف از ایجاد یک برند، چیزی فراتر از فروش کالا یا ارائه خدمات است. برند، علاوهبراینکه سهم بازار را تحت سلطه خود نگه میدارد، برای رشد کسبوکار هم راهکارهایی را مطرح میکند و کارکنان ماهر و مستعد را جذب و حفظ مینماید و ارزش خود را نزد ذینفعان مجموعه نیز ارتقاء میبخشد.
یک برند، با افزودن ابعاد گوناگون به محصول یا خدمت میتواند آن را از سایرین متمایز نماید. این تمایزها میتواند کارکردی منطقی یا ملموس و یا حتی غیرملموس داشته باشند. برای مدتهای مدید برندها صرفاً بخشی از کالای فیزیکی بودند که اغلب تعاریف مرتبط با آن در چندین دهه اشاره به لفظ یا نام و یا یک نشان داشته است. امروزه اما برندها فراتر از آن هستند؛ یک برند مجموعهای از انتظارات را نشان میدهد و به اعتماد و ثبات اشاره دارد.
انتظارات نیز شامل مجموعهای از مشخصاتی است که مصرفکنندگان بهدنبال آنها هستند تا نیازهایشان را برآورده سازند. ممکن است این مشخصات مبنایی واقعی یا غیرواقعی، عقلایی یا احساسی، ملموس یا ناملموس داشته باشند. عموماً مشتریان به خود محصول یا خدمت توجهی ندارند، بلکه به برند و ویژگیهای آن توجه میکنند.
رابطه مشتریان با برند و ویژگیهای آن بر پایه ادراکات مشتریان است، که کاملاً ذهنی است. مسلماً ادراکات برند، دقیق یا نادقیق، اساس فرآیند تصمیمگیری مصرفکننده است. برندی که دائما با استانداردهای کیفیتی بالا و نقص و ایراد اندک درک میشود، نمایانگر برندی قوی و ارزشمند است.
برندهای قوی در جهان هر کدام جایگاه خاصی را در ذهن مصرفکنندگان دارند، از این جهت برندهایی منحصربهفرد محسوب میشوند که تقریباً در تمامی دنیا، در ذهن همه افراد جایگاه ثابتی داشته باشند. ایجاد ارزش برند در بسیاری از شرکتها امروزه از مهمترین اولویتهاست.
برند، منشأ محصول را به مشتری نشان داده و از مشتری و تولیدکننده در مقابل رقبایی که در تلاش برای ارائه محصولات مشابه هستند، محافظت میکند. برندها میتوانند بستری برای مصرفکنندگان فراهم کنند تا کالاها و خدمات را شناسایی کرده و با آنها پیوند برقرار نمایند.
موفقیت برند در طول زمان بر اساس شمار مشتریانی که یکبار محصول را خریداری کردهاند نیست، بلکه براساس شمار مشتریانی است که خریداران دائمی برند هستند. این امر به وضوح اهمیت و تاکید بر مقوله وفاداری مشتریان را به شرکتها نشان میدهد. هنگامی که برند در ذهن مشتریان معانی مثبت، برجسته و انحصاری ایجاد کند، آنها را به مشتریانی مقاوم تبدیل میکند که حاضر به تغییر یا تعویض برند خود نیستند.