برنامهریزی استراتژیک چیست؟
۱۳۹۹/۱۰/۲۷ ۱۴۰۰-۰۸-۰۹ ۱۰:۰۱برنامهریزی استراتژیک چیست؟
تصمیمگیری مؤثر در مواجهه با تغییرات مداوم دنیای کسبوکار، دغدغه شرکتها و سازمانهای بسیاری است. بسیاری از سازمانها به جای اینکه زمان ارزشمندشان را صرف پیشبینی و آمادهسازی برای مواجهه با تغییرات ناخواسته بکنند، زمان قابل توجهی را صرف واکنش به پیامدهای پس از واقعه میکنند. همچنین هر کدام از ما ایدههای داریم که برای اجرایی کردن آنها هیجان زدهایم اما سیاستهای سازمانی و نبود افراد مناسب برای اجرایی کردن آنها، مجدداً ما را به کانال قبلی و سنتی سازمان برمیگرداند.
برنامهریزی استراتژیک
یکی از ابزارهای مطمئنی که به گرفتن تصمیمهای کارآمد و بهموقع در سازمانها کمک میکند، برنامهریزی استراتژیک با راهبردی است. برنامهریزی استراتژیک (Strategic Planning) فرآیندی گامبهگام است که دارای اهداف و خروجیهایی مشخص است و قابلیت پیادهسازی و ارزیابی دارد. برنامهریزی استراتژیک بر مبنای نشانگرهای قدرتمندی که محیط کسبوکار را پیشبینی میکنند، برنامهای برای ۳ تا ۵ سال آینده ارائه و مسیر حرکت را مشخص میکند.
واقعیت این است که تعداد اندکی از شرکتها یک فرآیند برنامهریزی استراتژیک قوی دارند که در سراسر سازمان به خوبی پشتیبانی میشود. با این حال بیش از ۶۰ درصد از مدیران اذعان دارند که آنها از فرآیندهایی که منجر به ایجاد استراتژیهایی با سطح کیفی متوسط میشوند راضیاند. چرا که آنها معتقدند که برنامهریزی استراتژیک یا آنقدر خوب است که هرگز به دست نمیآید و یا احساس میکنند که اصلاح کردن این امر به معنای صرف زمان و تلاش بیشتر برای انجام یک فرایند دشوار و خسته کننده است.
شرکتهایی که استراتژیهای عالی تولید میکنند، رویکرد متفاوتی به مفهوم برنامهریزی استراتژیک دارند. آنها برنامهریزی استراتژیک را به عنوان یک توانایی حیاتی که میتواند و باید در سطح جهانی عمل کند، تلقی میکنند. این شرکتها در افرادی که به آنها امکان میدهد مهمترین اولویتهای استراتژیک را شناسایی کرده، سرمایهگذاری میکنند.
مطالعه بیشتر: اهمیت آگاهی از نحوه کنترل و ارزیابی برنامهریزی استراتژیک
مزایای اصلی استفاده از برنامهریزی استراتژیک را میتوان به صورت زیر بیان نمود:
- با پیشبینی آینده فرصت تأثیرگذاری بر آن را فراهم میکند و موضع انفعالی شرکت را به موضعی پویا تبدیل میکند.
- اطلاعات بهتری دربارهی نیازها و امکانات مرتبط با محیط فراهم میکند.
- به تمرکز بر مأموریت کلی سازمان و تحقق اهداف کمک میکند.
- مسیر حرکت، روش رهبری و مدیریت منابع انسانی سازمان را ترسیم میکند.
- معیارهایی برای میزان پاسخگو بودن افراد، برنامهها و منابع اختصاصیافته تعیین میکند.
مطالعه بیشتر: تفکر استراتژیک چیست؟
مدل برنامهریزی استراتژیک
کلیت مدلهای برنامهریزی استراتژیک بسیار به هم نزدیک هستند. با توجه به اینکه شرکتهای ایرانی آشنایی بیشتری با مدل دیوید دارند و این مدل در اینجا مبنا قرار میگیرد. در مدل ارائه شده توسط دیوید، مدیریت استراتژیک دارای سه مرحله است:
- تدوین استراتژی: تدوین استراتژی شامل توسعه چشمانداز و مأموریت، شناسایی فرصت و تهدید بیرون از سازمان، تعیین نقاط قوت و ضعف درون سازمان، تنظیم اهداف بلندمدت، ایجاد استراتژیها و انتخاب از بین مجموعهای از استراتژیها است. بعضی از تصمیمات استراتژیک که میتواند گرفته شود شامل موضوعات زیر است:
- تصمیمگیری در مورد ورود به یک کسبوکار جدید
- ترک یک کسبوکار
- متنوع سازی
- تمرکز بر بازاری خاص
- ورود به بازارهای بینالمللی
- رشد سهم بازار
- توسعه محصول
- کسب جایگاه رهبری بازار یا رهبری تکنولوژی
- ادغام یا سرمایهگذاری مشترک با سایر شرکتها و…
۲. اجرای استراتژی: اجرای استراتژی مستلزم تنظیم اهداف سالانه، ایجاد خطمشیها، انگیزش کارکنان و تخصیص منابع است. اجرای استراتژی شامل توسعه فرهنگ حمایت از استراتژی، ایجاد ساختار سازمانی اثربخش، بودجهبندی، توسعه و استفاده از سیستمهای اطلاعاتی و مرتبط ساختن جبران خدمات کارکنان به اهداف سازمانی است.
۳. ارزیابی استراتژی: ارزیابی استراتژی مرحله نهایی در مدیریت استراتژیک است. ارزیابی استراتژی ابزار اصلی مدیران برای کسب اطلاعات در زمان عملکرد ضعیف یک استراتژی است. همه استراتژیها میتوانند تعدیل شوند زیرا عوامل درونی و بیرونی بهصورت مداوم تغییر میکنند. سه فعالیت اساسی در ارزیابی استراتژی عبارتاند از:
- بازبینی عوامل درونی و بیرونی که اساس استراتژیهای فعلی هستند
- اندازهگیری عملکرد
- انجام اقدامات اصلاحی
ارزیابی استراتژی به این علت مورد نیاز است که موفقیت امروز، موفقیت فردا را تضمین نمیکند.
مطالعه بیشتر: مکاتب تدوین استراتژی یا جنگل استراتژی
عوامل موفقیت در برنامهریزی استراتژیک
شش عامل موفقیت در برنامهریزی استراتژیک را میتوان به شرح زیر بیان نمود:
-
استراتژی و بودجه
یک استراتژی عالی به تعادل دقیق میان جاهطلبیهای جسورانه و اجرای عملی بستگی دارد. تحقیقات نشان میدهد که جداسازی برنامهریزی استراتژیک و بودجه میتواند کیفیت استراتژی را تا حدود ۴۰ درصد بهبود بخشد و البته باید بودجه همیشه نتیجه استراتژی باشد. بهعنوانمثال، رهبران در شرکتهای بزرگ دنیا، بخش اول هر سال را صرف توسعه استراتژی میکنند و بررسی میکنند که بازار چگونه تغییر میکند و چه فرصتهایی در حال شکلگیری هستند. سپس مدیران عامل چند ماه بعد در مورد مفاهیم عملی استراتژی، توسعه بودجههای دقیق، برنامههای عملیاتی و اهداف شاخصهای عملکرد کلیدی زمان صرف میکنند.
-
استراتژی و صدای مشتریان
در موثرترین روند توسعه استراتژیک، هر چه بیشتر صدای مشتری تقویت میشود. باید افرادی را که نزدیکترین موقعیت به بازار و مشتری دارند را درگیر فرایند برنامهریزی نمود. همین موضوع فاصله بین هیئت مدیره و مشتریان را از بین میبرد و منجر به اجرای متعهدانه استراتژی میشود.
-
تخصیص بهینه منابع
بسیاری از سازمانها تخصیص منابع را برای برنامهریزیهای استراتژیک بر اساس عملکرد هر واحد در سال گذشته انجام میدهند. برنامهریزان منابع را بر اساس پتانسیلی که از هر واحد انتظار میرود و پیشینهای که از همان واحد سراغ دارند، تخصیص میدهند. اما یک استراتژی برنده اولویتبندی بیرحمانهتری دارد. فرآیند برنامهریزی استراتژیک باید به سمت تعریف مهمترین فرصتهای رشد آینده شرکت و هدف قرار دادن بزرگترین سهم بازار، زمان و حتی استعداد پیش رود.
-
پیوستگی تصمیمات استراتژیک
تحقیقات نشان میدهد که اگر شرکتها زمان مشخص برای برنامهریزی را کنار بگذارند و بر اساس شرایط همواره برای برنامهریزی استراتژیک آماده باشند، با ۶۰ درصد احتمال بیشتر تصمیمات به موقع و بهینه اتخاذ خواهند کرد. این اغلب به معنای ایجاد یک برنامه استراتژیک پیوسته و مبتنی بر مسائل است که در طول سال اجرا میشود. چنین نگرشی باعث میشود که تفکر یک وظیفه اجتنابناپذیر محسوب شود و چرخه انعطافپذیرتری را ترویج دهد که در آن ابتکارات انتقادی در زمان واقعی به کار گرفته میشود.
-
تمرکز بر تصمیمات مهمتر
شرکتهای موفق دستورالعمل رهبری را سادهتر میکنند تا بسیاری از مسائل روزانه را کنار بگذارند و همین زمان را صرف برنامهریزی استراتژیک نمایند. این بدین معنی است که توانمندسازی عملکرد مالی و واحدهای کسبوکار برای تصمیمگیری در مورد بودجهبندی و مسائل عملیاتی مهم است، اما میتواند به طور موثری توسط کارکنان توانا مدیریت شود. یک رهبر خوب به جای آنکه خود را با کارهای اداری سرگرم کند بر آنچه واقعا اهمیت دارد تمرکز می کند و آن هم این است که چگونه به مشتریان بهتر از قبل خدمترسانی کنیم.
-
وجود تعهد، مقبولیت و ارتباطات در برنامه
تعهد یعنی رهبران سازمان مشتاقانه فرآیند برنامهریزی استراتژیک را تا گام پایانی اجرا کنند. همچنین رهبران از طریق مشارکت عینی، اشتیاق به تکمیل فرآیند و مستندسازی شفاف، مقبولیت را خلق و ماندگار نمایند. در نهایت با همکاری و مشارکت و امکان دادن بازخورد در همهی مراحل برنامهریزی استراتژیک امکان تحقق برنامه را به حداکثر برسانند.
مطالعه بیشتر: استراتژیهای مدیریت ریسک